دکلمه: عاتکه صفالو منزه

شاعر:وحید احمدی 

تنظیم و میکس:مهدی صالحی

 


متن دکلمه :

 

در کناری منتظر بودم حدودا پنج و نیم

تا که پیچیدی به چپ، آرام گفتم: «مستقیم»

 

زل زدی در آینه، دیدم، به جا آوردمت

یادم آمد روزگاری را که رفتی با نسیم

 

رادیو را باز کردی تا سکوتت نشکند

رادیو، اشعار نابی خواند از تو در قدیم

 

شیشه را پایین کشیدم تا که بغضم نشکند

زیر لب گفتم: «خوشم می‌آید از شعر فخیم»

 

موج را تغییر دادی، این میان گفتم به طنز:

«با تشکر از شما، راننده‌ی خوب و فهیم»

 

گفتی: «آخر، شعر تلخی بود»؛ با یک پوزخند

گفتم: «اصلا شعر می‌فهمید؟»؛ گفتی: «بگذریم»

 

گفتمت: «یک جا اگر مقدور شد، لطفا بایست»

داشت کم کم حال و احوال منم می‌شد وخیم

 

بعد از آن روزی که دیدم من، تو را در شهر ری

مانده‌ام من منتظر، هر عصر در عبدالعظیم...

 

#وحید_احمدی